۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۸, شنبه

اين روزها همان كاري را با جوانان و مردم مي كنند كه مشائي با استاد عزت الله انتظامي كرد.


  1. عده اي از سينه چاكان بي منطق آقاي هاشمي، اين روزها همان كاري را با جوانان و مردم مي كنند كه مشائي با استاد عزت الله انتظامي كرد. استاد منتظر ملاقات با مشائي بود تا براي "بنياد انتظامي" از دولت كمكي بگيرد؛ اما ناگهان در دام تبليغات دولتي ها گير افتاد! استاد مي گويد: (ماشين فرستادند و سوارم كردند. اما يكهو ديدم رسيده ايم به وزارت كشور و مرا در صندلي وسط مشائي و احمدي نژاد نشاندند و عكاسان هم شروع كردند به ثبت اين «همراهي تبليغاتي ناخواسته»!! مشائي درِ گوشم گفت: چرا اخم كرده ايد؟ لبخند بزنيد به كارتان هم ميرسم! اما بعد از ثبت نام و آن سوء استفاده تبليغاتي ، همگي رفتند و من و كاغذها و خواسته هايم را رها كردند. يكي از دولتي ها گفت: از امروز كه گذشت! آقاي مشائي كاغذتان را بررسي مي كنند و جوابتان را بعد مي دهند! اما هنوز جوابي نداده اند!) برخي از طرفداران سينه چاك هاشمي، همين بازي رياكارانه را به نوعي ديگر دارند با مردم مي كنند. در حالي كه انتخابات حقيقي، محل پيگيري و بيان "خواسته هاي مردم" است، آنها فقط "حضور مردم" را مي خواهند و پاسخي به دهها سئوال و خواسته مردم نمي دهند. آنها با همان رفتار سودجويانه و با عجله، مردم را مثل استاد سوار ماشيني مي كنند كه به جاي علاج دردها، به پاي صندوقهاي رأي نظام مي برد! صندوقهايي كه قرار نيست هاشمي از آنها بيرون بيايد. استاد انتظامي يكي از دنيا ديدگان و از همين مردم بود كه بازي بدي خورد! چندي نمي گذرد كه انتخابات برگزار مي شود و رأي مردم هم به نفع "نامزد مطلوب نظام" مصادره مي شود و فقط يك حس تلخ در كام مردم باقي مي ماند؛ همان حس تلخي كه كام بازيگر بزرگ و مردمي سينماي ايران عزت الله انتظامي را آزرده است: حس آزار دهنده فريب خوردگي، سوء استفاده و يأس بيشتر و ديگر هيچ!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر